جدول جو
جدول جو

معنی انه شو - جستجوی لغت در جدول جو

انه شو
پخته شده، له شدن میوه جات
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جامه شو
تصویر جامه شو
کسی جامه های مردم را می شوید، لباس شو، رخت شو، گازر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ نَ)
دهی است از دهستان کلاترزان بخش حومه شهرستان سنندج که در 45000 گزی شمال باختری سنندج و 7000 گزی شوسۀ سنندج به مریوان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 190 تن است. آب آن از رود خانه برودر و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ / مِ سَ)
که گنه را از بین ببرد و بشوید:
بود گناه من آنک با تو یگانه شدم
نیست به از آب چشم هیچ گنه شوی تر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(گِ نِ گُ)
هانری د (1609- 1676 میلادی). مستوفی و وزیر دادگستری لوئی چهاردهم
لغت نامه دهخدا
(گَهََ)
دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسۀ گرمی به اردبیل واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 30 تن است. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْدْ / خُرْدْ)
که دانه جوید. دانه جوی. پژوهندۀ دانه
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
آنکه خواهنده و جویندۀ انس و الفت است. خوگیر:
من وحشیم و تو انس جویی
آن نوع طلب که جنس اویی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ شُ)
حبابچۀ ریوی. حبابهای متعلق به ریه
لغت نامه دهخدا
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
تكوّن مدفوعةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
Drivable
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
praticable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آبله رو
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
سیزدهم تیرماه مازندرانی برابر با سیزده آبان که هنگام برپایی
فرهنگ گویش مازندرانی
این مقدار جا، این محوطه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
運転可能な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
transitable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
проходимый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
befahrbar
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
проїзний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
przejezdny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
可驾驶的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
transitável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
percorribile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
befahrbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
נְסִיעָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
ड्राइव करने योग्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
dapat dikendarai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
چلنے کے قابل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
চালনা যোগ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
ขับขี่ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
inayoweza kuendeshwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
sürülebilir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رانده شو
تصویر رانده شو
운전 가능한
دیکشنری فارسی به کره ای